لحظههایی در زندگی وجود دارد که در ذهن انسان نقش میبندد؛ مثل صحنهای از یک فلم که هیچگاه نمیتوانید آن را از ذهن خود دور کنید. مرگ فرخنده در ذهن من به یک چنین صحنهای بدل شده است. هر کسی که ویدیوی، وحشتناک بانویی را ببیند که توسط صدها تماشاکننده گرفته شده و زنی جوانی را نشان میدهد که ۲۷ سال دارد و به شکل بیرحمانهای توسط سنگو لگد زده میشود و بدنش را روی زمین میکشند و سپس موتری را از روی بدنش عبور داده و بعد از کشتن، جسدش را در دریای خشک کابل انداخته و میسوزانند، مطمینا چنین صحنههای وحشتانگیز هیچ وقت از ذهن انسان پاک نخواهد شد.
تماشاچیان که بهجای متوقف کردن قاتلین، فقط مشتاق تصویر برداری از صحنهی قتل بیرحمانه این زن جوان بودند تا در شبکههای اجتماعی پست کنند، به اندازهی همان جمعیت قاتل فرخنده، مجرماند.
قتل بیرحمانه و وحشیانه فرخنده ملت را شوکه کرد اما وقتی سیستم قضایی افغانستان از کشاندن جنایت کاران به دادگاه ناکام شد، به این معنی بود که تمام زنان افغان را در همچون حادثهای به قتل رسانده باشند. با وجود آنکه شمار زیادی از فعالین زنان و سیاستمداران به شکل خستگی ناپذیری کار کردند که نه تنها عدالت را برای قضیه فرخنده بلکه برای تمام قضایای مشابه که به شکل غیر انسانی اتفاق افتاده مانند سنگسار، بریدن بینی زنان فراهم سازند، اما در این زمینه تغییرات اندکی به وجود آمد، بهخصوص در مناطق روستایی که تهدید علیه زنان همچنان پا برجاست.
وقتی این روزها، در جاده شهید فرخنده با موترم میگذرم، اغلب به این فکر میکنم که شاید این حادثه بر من اتفاق میافتاد. من تنها چند روز قبل از حادثه غمانگیز شهید فرخنده کابل را ترک کرده بودم. این حادثه به آسانی برمن و یا یک زن افغان دیگر میتوانست اتفاق بیافتد. بهویژه برای توقف اعمال ضد اسلامی که میان بعضی از ملاها به تجارت بدل شده و نظر به تحقیقاتی که صورت گرفته آنها از این روش در راههای نامشروع استفاده میکنند.
از طرف دیگر، از دیدن فامیل شهید فرخنده و از اینکه با یک فامیل محترم و تحصیلیافته دیدار کرده بودم متعجب شدم. پدر فرخنده فردی که نخست همراهم به زبان فارسی صحبت کرد و بعد به صورت روان به زبان آلمانی نیز همراهم صحبت کرد. برادر فرخنده با خبرنگار تلویزیون ۲۴ فرانسه که مرا همراهی میکرد، به شکل روان به زبان انگلیسی صحبت میکرد و خواهر شهید فرخنده در یکی از مکاتب استاد است و کوچکترین عضو این فامیل که ۴ تا ۵ سال عمر دارد با قلم و کتابچهای که در دست داشت از برادر بزرگتر خود لغت میآموخت.
وقتی با چنین وضعیت روبرو شدم، چشمانم پر از اشک شد، خود را به کناری کشیده تا خودم را جمع و جور کنم. از اینکه فامیل فرخنده مرا با چشمان اشکبار ببینند، میشرمیدم. آنها باید ویدیوهایی از آخرین لحظههای زندگی فرخنده محبوبشان را میدیدند، ویدیویی که به صورت گسترده در صفحات مجازی نیز به نشر رسیده بود و لحظه لحظهای مرگ فرخنده که به شکل وحشیانهای به قتل رسید ثبت شده بود. هزاران مرد کابلی که اکثرا خود را «مردان شریف» میپندارند، برای حفاظت از «شرافت» کشور خود هیچ کاری نکردند.
هاجره مادر شجاع فرخنده میگفت:« من انتقام نمیخواهم. من برای دخترم عدالت میخواهم.» همچنان محمد نادر پدر فرخنده در حالی که اشکهایش را پاک میکرد گفت:« من میخواهم که سیستم قضایی اطمینان دهد که عدالت در مورد دخترم اجرا خواهد شد، تا دختران دیگر افغانستان به سرنوشت فرخنده دچار نشوند. همچنان زندگی زنان دیگر به این شکل خاتمه پیدا نکند.»
رفتار خشونتآمیز و ظالمانه برعلیه زنان در افغانستان پدیده تازهای نیست، به هر حال من قویا به این باورم که قضیه فرخنده در سیستم قضایی افغانستان یکی از قضایای مهم در رابطه به حقوق زنان به شمار میرود. مجازات مجرمان در هرقضیهای مهم است؛ لذا قانون باید بالای آنها تطبیق شود. دادگاه باید کاهش و یا لغو احکام این جنایتکاران را متوقف سازد، برعلاوه دولت هم نمیتواند شهروندان را به حال خودشان رها کرده تا آنها قانون را زیر پای کنند، چنانچه آنها در ۱۹ مارچ سال ۲۰۱۵ چنین کاری را انجام دادند.
در قضیه فرخنده، دولت و سیستم قضایی افغانستان به معنی واقعی کلمه شکست خورده اند، آنها نه تنها در حفاظت از جان شهید فرخنده، بانویی که تحصیلات عالی بلند داشت و در آینده میتوانست یک محقق اسلامی و رهبری برای زنان افغانستان باشد که برای تامین عدالت در تمام جامعه مبارزه میکند. بنا دولت افغانستان در ادعاهای خود مبنی بر تامین برابری و عدالت برای تمام افغانها شکست خورده است.
رفاه و سعادت زنان افغان در دستان سیستم قضایی امروز افغانستان قرار دارد. یک سال بعد از شهادت فرخنده تغییر زیادی به وجود نیامده است. فامیل شهید فرخنده همواره تهدید شده اند، وقت چند ماه پیش آنها را دیدم در خانه خود به سر میبرند، حتی آنها نمیتوانند به بیرون از خانه بروند. اینهمه درد برای این است که آنها همیشه از دولت خواهان تامین عدالت برای دخترشان میباشند؟ آیا تمام موضوع همین خواهد بود؟ آنها مجبور اند کشورخود را ترک کنند، زیرا زندگی شان در خطر قرار دارد. در صورتی که پولیس و سیستم قضایی افغانستان نیمی از جمعیت کشورشان را محافظت نکنند، چه کسی این کار را خواهد کرد؟ و سرانجام اینکه امکان دارد تمام فرخندهها در صلح زندگی کنند!